
نسخهای برای زندگی در جهانی بیمعنا
۱. حکمت در جهانی بیهدف
در جهانی که خدا، هدف و معنا ندارد، چگونه باید زیست؟ شوپنهاور پاسخ میدهد: با پذیرش بیمعنایی و ساختن آرامش شخصی. او فلسفهاش را نه نردبان به بهشت، بلکه پناهگاهی در طوفان میداند.
۲. من چه دارم؟ من که هستم؟ دیگران چه میگویند؟
کتاب، دارایی، شخصیت و نظر دیگران را سه رکن خوشبختی میداند؛ اما در نهایت، این "که هستی" از همه مهمتر است. شخصیت درونیات، خوشبختی یا بدبختی را میسازد.
۳. چاره درد میل؛ شناخت ماهیت آن
خواستههای انسانی بیپایاناند. شوپنهاور توصیه میکند میل را نه سرکوب، بلکه بشناسیم و حدودش را درک کنیم. گاهی تنها با دیدن چرایی میل، میتوان آن را رها کرد.
۴. مراقبه، مطالعه، تنهایی
او سه ابزار آرامش را معرفی میکند: مراقبه برای سکوت ذهن، مطالعه برای آگاهی و تنهایی برای شناخت خویش. انسان مدرن، بیش از هر زمان، به این سه نیازمند است.
۵. نیکبختی یعنی نداشتن درد
برای فیلسوف ما، خوشبختی یعنی نبود رنج. شادیهای بزرگ و هیجانات، ناپایدارند و پس از آن، سقوط میآید. پس هدف نه شادی بزرگ، بلکه ثبات ذهنی است.
۶. تلخیای آرام؛ چهرهی فلسفهی شوپنهاور
در پایان، کتاب «در باب حکمت زندگی»، نه تلخ است و نه شیرین. آرامشی تلخ در آن موج میزند؛ مانند نگاه کسی که از فراز کوه، جهان را تماشا میکند و تنها سر تکان میدهد.
:: بازدید از این مطلب : 4
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0